ترجمه مقاله

پشت ریش

لغت‌نامه دهخدا

پشت ریش . [ پ ُ ] (ص مرکب ) مجروح به ظهر(در ستور). دَبر. (تاج المصادر بیهقی ) :
بر آن صفت که خر پشت ریش را برریش
تفو زنند بتو باد صد هزار تفو.

سوزنی .


مگر کین فرومایه ٔ زشت کیش
بکارش نیاید خر پشت ریش .

(بوستان ).


ادبار؛ پشت ریش کردن ستور را پالان . مُوَقَع؛ پشت ریش شده . جَمَل ٌ مُسَدَّم ؛ شتر پشت ریش که پالان ننهند بر وی تا به شود. تمسیح ، مسح ؛ پشت ریش کردن . مدابره ؛ پشت ریش گردیدن ستور کسی . مسخ ؛ پشت ریش کردن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله