ترجمه مقاله

پشلنگ

لغت‌نامه دهخدا

پشلنگ . [ پ ُ ل َ ] (ص ) پشتلنگ . بی معنی . هرزه . بیهوده :
بروز غدر پشلنگی برهواری ّ من هر دم
گناه تو بر او بندم برای عذر پشلنگش .

اثیرالدین اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری ).


دعاگوئی ترا بهتر چه خواهی کرد شعری را
که دام ابلهان باشد عبارتهای پشلنگش .

سیف اسفرنگ .


|| (اِ) کلات . کلاته . و نیز رجوع به پشتلنگ شود.
ترجمه مقاله