ترجمه مقاله

پشماق

لغت‌نامه دهخدا

پشماق . [ پ َ ] (ترکی ، اِ) کفش و این لفظ ترکی است :
کرده خون کشته ٔ هجران به یک ره پایمال
ور نمی داری مسلم رنگ پشماقش ببین .

خواجو.


و آنرا بشماق و باشماق نیز گویند .
ترجمه مقاله