پشگولی
لغتنامه دهخدا
پشگولی . [ پ َ ] (حامص ) قوی اندامی و حرص در کار. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) :
هرچه یابی از آن فرومولی
نشمرند از تو آن به پشگولی .
لکن این شاهد ظاهراً برای معانی مزبور نیست .
هرچه یابی از آن فرومولی
نشمرند از تو آن به پشگولی .
عنصری .
لکن این شاهد ظاهراً برای معانی مزبور نیست .