ترجمه مقاله

پطرا

لغت‌نامه دهخدا

پطرا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیلاء رومیها فلسطین سوم آنرا پایتخت خود کردند آن شهر به طبقات در دره ٔ عمیق کوه هور ساخته شده بودو با فینیقیه و فلسطین تجارتی مهم داشت . اکنون خرابه هائی از آثار عصر رومیها در آنجا باقی است . در کتاب از پرویز تا چنگیز آمده است (ص 15-16): در جنوب بحر میت و فلسطین و در شمال خلیج عقبه و شمال شرقی شبه جزیره ٔ سینا در اراضی کوهستانی قوم نبطی عربی نژاد ساکن بودند که از قرن چهارم قبل از مسیح دارای دولت و تمدن بودند. پایتخت این مملکت که آنرا مورخین یونان و روم پترا مینامیدند و شاید اسم عربی آن سَلع بود در کنار شرقی وادی العربه در خط میان بحر میت و خلیج عقبه در 30 درجه و 19 دقیقه عرض شمالی و 35 درجه و 31 دقیقه طول شرقی واقع بوده و هم اکنون خرابه های آن موجود است . در سال 312 ق .م . پادشاه مقدونیه آنتیگونوس به آن مملکت حمله برد ولی نتوانست [ آنرا ] فتح کند و پس از آن تاریخ سلاطین این مملکت استقلال و قدرت و عظمت داشتند... بعدها کم کم زیر حمایت و تبعیت روم آمدندتا در سنه ٔ 106 م . امپراطور روم تراژان آن مملکت رامسخر و جزو متصرفات روم کرد اسامی قریب 13 نفر از سلاطین آنها بدست آمده است . وقتی پترا پایتخت نبطی ها که ایستگاه قوافل میان جنوب عربستان و شامات و عراق و مرکز تجارتی بود در اوایل قرن دوم مسیحی بدست رومیهاافتاد تدمر در شمال بادیةالشام این مقام را احراز کرده و رو به ترقی و رونق گذاشت - انتهی . در تاریخ ایران باستان (ج 3 ص 2038 به بعد) آمده است : انتی گون [ ازسرداران قوی لشکر مقدونی اسکندر ] پس از اینکه بر تمام سوریه و فینیقیه تسلط یافت خواست با اعراب نبطی بجنگد زیرا می پنداشت که نبطی ها با او دشمن اند با این مقصود 4000 پیاده سبک اسلحه و 600 سوار بسرداری اِتنه نام داده گفت بر اعراب مزبور ناگهان بتازد و دارائی آنها را تصرف کند... روز عیدی نزدیک شد و انباط عازم گشتند بجائی که محل اجتماع همه است برای خرید و فروش بروند اینها قبلاً زنان و کودکان و پیرمردان و خواسته های خودشان را در پطرا که در دو روز راه از ولایت معموره است جا دادند. این محل حصاری ندارد ولی قلعه ای محکم بشمار می آید در این وقت اتنه موقع را مناسب دید به پطرا حمله کند و بنابر این از ولایت ادومیان 2200 استاد (73 فرسنگ ) در سه شبانه روز پیموده در وسط شب وقتی که اعراب بیخبر بودند بر آنها تاخت بعض آنهارا کشته ، برخی را اسیر کرد و مقدار زیادی کندر و مُرّمکی از انبارها بیرون کشیده و پانصد تالان [ دومیلیون و هفتصدوپنجاه هزار فرانک طلا یا سیزده میلیون و هفتصدوپنجاه هزار ریال ] پول برداشته زود از پطرا بیرون رفت تا مبادا کمکی به اعراب برسد و کار او سخت شود(دیودور گوید که فقط یک پاس شب توقف کرد). یونانیهاپس از بیرون رفتن از پطرا، دویست استاد (هفت فرسنگ )راه رفته از شدت خستگی اردو زدند، زیرا یقین داشتندکه دشمن اگر هم بخواهد آنها را تعقیب کند، نخواهد رسید اما اعرابی که به جشن های عید مشغول بودند همین که از واقعه ٔ پطرا آگاه شدند به محل مزبور شتافتند و پس از اینکه از زخمی ها کیفیات آن را دانستند به عده ٔ8000 نفر به تعقیب دشمن پرداختند از طرف دیگر اسرای نبطی که در اردوی یونانی بودند همین که از نزدیک شدن انباط اطلاع یافتند فرار کرده خودشان را به آنها رسانیدند و محل و موقع دشمن را نشان دادند. درنتیجه اعراب شبانه بر یونانیها که غرق خواب بودند تاختند و عده ٔ زیادی را از سپاهیان سر بریده یا با تیر از پای درآوردند. خلاصه آنکه از پیاده نظام کسی جان درنبرد و از سواران فقط پنجاه نفر فرار کردند... (دیودور کتاب 19 بند 95). پس از اینکه انباط به این خوبی دشمنان خود را تنبیه کردند با مال و منال زیاد به پطرا برگشتند و نامه ای به خطّ سریانی به آنتی گون نوشته او را از جهت تعدّیش توبیخ و از خودشان دفاع کردند. آنتی گون چون میخواست نبطی ها را اغفال کند جواب داد که آنهامحق اند از خود دفاع کنند و تقصیر از اتنه است که برخلاف دستور او رفتار کرده ولی در باطن میخواست ناگهان بر اعراب بتازد. بعد هر چند انباط از جواب آنتی گون خوشنود گشته از نگرانی بیرون آمدند ولی احتیاط را هم از دست نداده بر بلندیها دیده بانانی گماشتند تا اگرحمله ای از طرف آنتی گون بشود آگاه گردند. پس از اینکه آنتی گون بعقیده ٔ خودش اعراب را اغفال کرد 4000 پیاده ٔ کارآزموده با 4000 سوار برگزیده به پسرش دمتریوس داد و او را مأمور کرد ناگهان بر انباط تاخته آنهارا سخت تنبیه کند دمتریوس برای اینکه حرکت خود را پنهان بدارد از بی راهه سه روز راه پیمود ولی دیده بانان انباط حرکت دشمن را دریافته با آتش ها این خبر را به هموطنان خود رسانیدند و آنها ساخلوی برای دفاع پطرا گذارده و حشمشان را به گله هائی تقسیم کرده به صحرارفتند. دمتریوس به پطرا نزدیک شده آنرا محاصره کرد و چون نتوانست قلعه را بگیرد یورش بروز دیگر محول گشت در این روز وقتی که دمتریوس می خواست حمله کند یکی از اعراب نبطی فریاد زد: «ای دمتریوس پادشاه ، چه از جان ما میخواهی ، چرا با ما میجنگی ؟ با مائی که مساکنمان در کویر است نه آب داریم نه غله نه شراب و نه چیزی که مورد احتیاج شما باشد ما بدین جاها که فاقد چیزهای ضروری زندگانی است پناه آورده ایم تا برده نشویم ما یک زندگانی دور از تمدن برگزیده ایم و به شما هم آزاری نرسانیده ایم از تو و از پدرت خواستاریم که بی عدالتی نسبت به ما روا مدارید هدایای ما را پذیرفته دور شوید و ما را دوستان خود بدانید زیرا اگر هم بخواهی در اینجا روزی چند بمانی از جهت نبودن آب و آذوقه نخواهی توانست این کار کنی و دیگر تو قادر نیستی وضع زندگانی ما را تغییر دهی و اگر هم چند نفر اسیر بگیری این ها بردگانی خواهند بود که نخواهند توانست در تحت قانونی دیگر زندگانی کنند». دمتریوس پیشنهاد نبطی ها را پذیرفته لشکرش را از پطرا دور کرد و بعد فرستادگانی خواسته عهد صلح بست پس از آن به ساحل دریاچه ٔآسفال تیت (دریاچه ٔ قیر) عزیمت کرده و از آنجا بنزد پدرش رفت . آنتی گون پس از اینکه از گزارشات آگاه شد پسرش را از عقد صلح سرزنش کرده گفت این بیگانگان آشتی را بر ضعف تو حمل خواهند کرد، نه به جوانمردیت و بعد راجع به دریاچه ٔ قیر پنداشت که می تواند عایدات زیادی از اینجا بردارد و با این مقصود هی یرونیم مورّخ را مأمور کرد که قیر این دریاچه را حمل کرده به انبارهائی برای فروش بریزد او کشتی هائی ترتیب داده به این کار پرداخت ولی اعراب به عده ٔ 6000 نفر در کرجی هائی که از نی ساخته بودند حمله کرده تقریباً تمام کسان هی یرونیم را کشتند و آنتی گون چون کارهای مهم تری داشت ،این قضیه را دیگر تعقیب نکرد. (دیودور کتاب 19 بند96-100) و نیز رجوع به پترا در همین لغت نامه شود.
ترجمه مقاله