ترجمه مقاله

پفج

لغت‌نامه دهخدا

پفج . [ پ َ ] (اِ) کف دهان و خیوی دهان باشد. (فرهنگ اوبهی ) :
قی اوفتد آنرا که سر و روی تو بیند
زان خلم و از آن پفچ چکان بر برو بر روی .

شهید.


و رجوع به بفج شود.
ترجمه مقاله