ترجمه مقاله

پلید شدن

لغت‌نامه دهخدا

پلید شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پلید گردیدن . ناپاک شدن . شوخگن شدن . چرک شدن . پلشت شدن . رجس . (تاج المصادر بیهقی ). قذر. (تاج المصادر). قذارت . (منتهی الارب ). رجاست . نجس شدن . (تاج المصادر). نجاست . تنجس . (زوزنی ) (منتهی الارب ). خباثت . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ): طَرتم َ الماء؛ پلید شد آب . (منتهی الارب ). نجس . نجاسة. ناپاک و پلید گردیدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله