پل کردنلغتنامه دهخداپل کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پل زدن . پل ساختن . بنا کردن پل : بر آب جیحون پل کردن و گذاره شدن بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان .فرخی .