ترجمه مقاله

پهلو کردن

لغت‌نامه دهخدا

پهلو کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کناره کردن . (غیاث ). پهلو تهی کردن . روی برتافتن . (برهان ). دوری کردن . احتراز کردن . (اوبهی ). پرهیز کردن . گریختن . (شرفنامه ). اجتناب نمودن . (برهان ) :
با اینکه حلال تست باده
پهلو کن از آن حرام زاده .

نظامی .


شه آزرم او به که یکسو کند
کز آن پهلوان پیل پهلو کند.

نظامی .


به ار پهلو کند زین نرگس مست
نهد پیشم چو سوسن دست بر دست .

نظامی .


خار پهلو کند ز صحبت گل
گر ز خلق توبو ستاند باغ .

مجد همگر.


پهلو کند از آهم آن را که دلی باشد
تا در که رسد ناگه سوز دل پر دردم .

نزاری .


- پهلو کردن ِ خربزه ؛ کوزه کوزه کردن . تشرید. (زمخشری ).
ترجمه مقاله