ترجمه مقاله

پهن کرده

لغت‌نامه دهخدا

پهن کرده . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گسترده (فرش و جز آن ). مفروش ساخته . باز کرده .انداخته . مهد. || فراخ کرده . || پَخت کرده (قطعه فلز و جز آن ). با پهنا ساخته . عریض کرده (جاده یا قطعه زمین و نظایر آن ).
ترجمه مقاله