پوزش آراستنلغتنامه دهخداپوزش آراستن . [ زِ ت َ ] (مص مرکب ) پوزش ساختن . پوزش کردن . پوزش گفتن : بر زال زر پوزش آراستندزبانها به لابه بپیراستند. فردوسی .ورجوع به پوزش شود.