ترجمه مقاله

پوست پیراستن

لغت‌نامه دهخدا

پوست پیراستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آش نهادن پوست حیوان . آش نهادن پوست و مهیای جامه کردن . دبغ. دباغ . دباغت . دباغی . سلم . (یا سلم ، پیراستن پوست به سَلَم است ). (تاج المصادر بیهقی ). || سخت عذاب و شکنجه دادن چنانکه امروز پوست کندن گویند :
پوستینم مکن که از غم و درد
فلکم پوست می بپیراید.

انوری .


ترجمه مقاله