پوست برآوردن
لغتنامه دهخدا
پوست برآوردن . [ ب َ وَدَ ] (مص مرکب ) پوست کندن از ... پوست بازکردن از ... || سخت عذاب و شکنجه کردن :
چو نتوان ز دشمن برآورد پوست
از او سر بسر چون رهی هم نکوست .
چو نتوان ز دشمن برآورد پوست
از او سر بسر چون رهی هم نکوست .
اسدی .