ترجمه مقاله

پوشانیدن

لغت‌نامه دهخدا

پوشانیدن . [ دَ ] (مص ) پوشاندن . جامه در بر کسی کردن . درپوشانیدن . ملبس کردن . الباس . (تاج المصادر بیهقی ) :
و گر زآنکه دانی که با آن هزبر
نتابی تو خود را مپوشان بگبر.

فردوسی .


سندس رومی در نارونان پوشاندند.

منوچهری .


خلعت هارون پنجشنبه ٔ هشتم ماه جمادی الأولی سنه ٔ 423 هَ . ق . بر نیمه ٔ آنچه خلعت پدرش بود راست کردند و درپوشانیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 361). امیر فرمود تا وی را به جامه خانه بردند و خلعت گرانمایه بشحنگی ری بپوشانیدند. (تاریخ بیهقی ). چنان خلعتی که رسم قدیم بود سفهسالاران را بپوشانیدند. (تاریخ بیهقی ص 347). ششم جمادی الاولی خلعت پوشانیدند. (تاریخ بیهقی ص 381). غلامی از آن وی را حاجبی دادند و خلعت پوشانیدند. (تاریخ بیهقی ص 381). بباید دانست که برکشیدن تقدیر ... پیراهن ملک از گروهی و پوشانیدن در گروهی دیگر اندران حکمت است ایزدی . (تاریخ بیهقی ص 91). امیر فرمود تا پسر وزیر عبدالجبار را خلعت پوشانیدند.(تاریخ بیهقی ص 383). || مستور کردن . پوشاندن : استحلس النبت ؛ انبوه شد گیاه که پوشانید زمین را. (منتهی الارب ). || نهفتن . نهان کردن . پنهان کردن . ستر. اخفاء . مخفی کردن . پوشیدن : منهیان و جاسوسان برای این کارها باشند، تا چنین دقایق را نپوشانند. (تاریخ بیهقی ص 366). ناچار انهی میبایست کرد این بی تیماری ،که زیان داشتی پوشانیدن . (تاریخ بیهقی ص 294). || سقف ساختن برای جائی . مسقف کردن خانه و جز آن . سقف زدن . سقف ساختن خانه را با تیر و گل و شفته وکالی و شالی و سفال و آهن و حصیر و نی و امثال آن : فرسب درخت ستبر بود که بدو بام را پوشانند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
ترجمه مقاله