ترجمه مقاله

پژاوند

لغت‌نامه دهخدا

پژاوند. [ پ َ وَ ] (اِ) چوبی ستبر باشد که از پس در افکنند. (لغت نامه ٔ اسدی ). چوبی بودکه از جهت محکمی از پس در اندازند تا کس نتواند بازکرد. (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). چوبی باشد که از پس در افکنند و بوقت جامه شستن جامه را بدو کوبند و آن را سکنبه و جلنبه و فدرنگ نیز گویند. (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی ). چوبی که پشت در برای باز نشدن اندازندو این مرکب است از پژ و آوند یعنی نسبت دارد بکوه در قوت و محکمی . آوند کلمه نسبت است و حسین وفائی پژوند به این معنی آورده ... (فرهنگ رشیدی ) :
دل از دنیا بردار و بخانه بنشین پست
دَرِ خانه فروبند به فلج و به پژاوند.

رودکی .


لیکن این گفته ٔ رشیدی بر اساسی نیست . || چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند. (صحاح الفرس ). چوب گازران . کدین .
ترجمه مقاله