ترجمه مقاله

پژمریدن

لغت‌نامه دهخدا

پژمریدن .[ پ َ م ُ دَ ] (مص ) پژمردن . پژمرده شدن :
ندانم چه چشم بد آمد بر اوی
چرا پژمرید آن چو گلبرگ روی .

فردوسی .


بپرسید و گفتش چه دیدی بگوی
چرا پژمریدت دو گلبرگ روی .

فردوسی .


بشکفی بی نوبهار و پژمری بی مهرگان
بگرئی بی دیدگان و بازخندی بی دهن .

منوچهری .


ترجمه مقاله