ترجمه مقاله

پژولیدن

لغت‌نامه دهخدا

پژولیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) پژمرده شدن . پژمرده کردن . || درهم شدن . درهم آمیختن . پریشان شدن . تداخل :
یکشب این دیوانه را مهمان آن زنجیر کن
ور پژولاند سر زلف تو را ژولیده گیر.

مولوی (از فرهنگ جهانگیری در لغت پژولش ).


|| نرم شدن . (مؤید الفضلاء از فرهنگ خطی ). || نصیحت کردن . (برهان قاطع). || جستجو و بازپرسی وتفحص کردن . (برهان قاطع) .
ترجمه مقاله