ترجمه مقاله

پکمال

لغت‌نامه دهخدا

پکمال . [ پ َ / پ ُ ] (اِ) افزار کفشگران باشد که بدان خط کشند و بعربی مخط گویند. (برهان قاطع). آهن چرم دوزی که بدان خط کشند و نقش کنند. خطکش کفاشان .مِخط. محطّ. (منتهی الارب ). مِحَطّه . حَط... صیقل کردن چرم و نقش نمودن بر آن به پکمال . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله