پکنی
لغتنامه دهخدا
پکنی . [ پ َ ] (اِ) نوعی از شراب باشد که بعربی نبید گویند. باده ای که از برنج و ارزن و جو سازند. بمعنی شرابی است که از ارزن سازند زیرا که منسوب است به پکین و پکین و پکن بمعنی ارزن است . حکیم نزاری قهستانی گفته :
مست گشتم ز جرعه ٔ پکنی
شد مزاجم ز بنگ مستغنی .
|| پنگان و معرب آن فنجان . بمعنی هر کاسه و پیاله عموماً و طاس مس ته سوراخ که به روی آب گذارندبرای تعیین ساعات . و نیز رجوع به بگنی شود.
مست گشتم ز جرعه ٔ پکنی
شد مزاجم ز بنگ مستغنی .
(ازانجمن آرای ناصری ).
|| پنگان و معرب آن فنجان . بمعنی هر کاسه و پیاله عموماً و طاس مس ته سوراخ که به روی آب گذارندبرای تعیین ساعات . و نیز رجوع به بگنی شود.