ترجمه مقاله

پیروزخسرو

لغت‌نامه دهخدا

پیروزخسرو. [ خ ُ رَ ] (اِخ ) نام خبه کننده ٔ اردشیر پسر شیروی پسر پرویز ساسانی بروایتی (مجمل التواریخ والقصص ص 82). در شاهنامه نیز روایت بهمین گونه آمده اما در طبری دیگرست و در نسخ مختلفه ٔ شاهنامه فیروز خسرو نیز مذکور افتاده :
چو نیمی ز تیره شب اندر کشید
سپهبد (اردشیر) می یک منی برکشید
شده مست یاران شاه اردشیر
نماند ایچ رامشگر و یادگیر
بداندیش (پیروز خسرو) یاران او را براند
بجز شاه و پیروز خسرو نماند
جفاپیشه از پیش خانه بجست
لب شاه بگرفت ناگه بدست
همی داشت تا شد تباه اردشیر
همه کاخ شد پر ز شمشیر و تیر
همه یار پیروز خسرو بدند
اگر نو جهانجوی اگر گو بدند.
برای اطلاع بر اختلاف روایات رجوع به تاریخ طبری شود.
ترجمه مقاله