ترجمه مقاله

پیروزی

لغت‌نامه دهخدا

پیروزی . (حامص ) بر وزن و معنی فیروزی ، که ظفرو نصرت یافتن بر اعدا باشد. (برهان ). فرهی بر اعدا که بتازیش ظفر خوانند. (شرفنامه ). فلج . رشاد. نجح . نجاح . (منتهی الارب ). فوز. مفاز. ظفر. فلاح . نصرت . نصر.غلبه . فتح . کامروائی . کامیابی . توفیق . برآمدن حاجت .روائی حاجت . (شرفنامه ٔ منیری ). فیروزی :
بپیروزی اندر نیایش کنیم
جهان آفرین را ستایش کنیم .

فردوسی .


چرا کشتی آن دادگر شاه را
خداوند پیروزی و گاه را.

فردوسی .


سپاس از خداوند خورشید و ماه
کزویست پیروزی و دستگاه .

فردوسی .


وزویست پیروزی و فرهی
همان تخت و دیهیم شاهنشهی .

فردوسی .


سیاوش چو پیروز بودی بجنگ
برفتی بسان دلاور نهنگ .

فردوسی .


بپیروزی بخت و از فر شاه
کنم روز بدخواه چون شب سیاه .

فردوسی .


که امروز من دیدم ای سرکشان
ز پیروزی و شهریاری نشان .

فردوسی .


همیشه به پیروزی و فرهی
کلاه بزرگی وتاج مهی .

فردوسی .


خداوند کیهان و خورشید و ماه
خداوند پیروزی و دستگاه .

فردوسی .


بپیروزی دادگر یک خدای
سر جادوان اندر آرم بپای .

فردوسی .


فرامرز پیش پدر شد چو گرد
بپیروزی روزگار نبرد.

فردوسی .


بپیروزی اندر ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید.

فردوسی .


برای خداوند خورشید و ماه
توان یافت پیروزی و دستگاه .

فردوسی .


چو پیروزی ما نیاید پدید
دل از نیکبختی بباید کشید.

فردوسی .


نخستین که گفتی ز شاهان سخن
ز پیروزی رزمهای کهن .

فردوسی .


بپیروزی اندر تو کشی مکن
اگر تو نوی هست گیتی کهن .

فردوسی .


وزویست پیروزی و فرهی
دل و داد و دیهیم شاهنشهی .

فردوسی .


خداوند کیوان و خورشید و ماه
کز اویست پیروزی و دستگاه .

فردوسی .


چو پیروزی و فرهی یابد او
بسوی بدی هیچ نشتابد او.

فردوسی .


چنین گفت [ خاقان چین ] با نامداران براز
که چون گردد این کار بر ما دراز
نیاید پدیدار پیروزیی
درخشیدنی بادل افروزیی .

فردوسی .


ز پیروزی چین چو سر برفراخت
همه کامگاری ز یزدان شناخت .

فردوسی .


خداوند پیروزی و دستگاه
خداوندکیوان و بهرام و ماه .

فردوسی .


که بیژن بپیروزی آمد چو شیر
درفش سیه را سر آورده زیر.

فردوسی .


خداوند پیروزی و فرهی
همان تخت و دیهیم شاهنشهی .

فردوسی .


بپیروزی اندر غم آمد مرا
بسور اندرون ماتم آمد مرا.

فردوسی .


که این جام پیروزی جان ماست
سر اختران زیر فرمان ماست .

فردوسی .


همی خواست پیروزی و دستگاه
نبود آگه از بخش خورشید و ماه .

فردوسی .


کزویست پیروزی و دستگاه
هم او آفریننده ٔ مهر و ماه .

فردوسی .


ترا باد پیروزی و فرهی
بزرگی و دیهیم شاهنشهی .

فردوسی .


ز یزدان سپاس و بدویم پناه
که او داد پیروزی و دستگاه .

فردوسی .


فدای سپه کرده ای جان و تن
بپیروزی روزگار شکن .

فردوسی .


فلک مر قلعه و مر باغ او را
بپیروزی درافکنده ست بنیان
یکی را سد یأجوجست دیوار
یکی را روضه ٔخلدست بالان .

عنصری .


هزار سال همیدون بزی بپیروزی
بمردمی و به آزادگی و نیک خوی .

منوچهری .


بپیروزی و بهروزی همی زی با دل افروزی
بدولتهای ملک انگیز و بخت آویز اخترها.

منوچهری .


گه رزم پیروزی از اخترست
نه ازگنج بسیار و از لشکرست .

اسدی .


بجنگ ارچه رفتن ز بهروزیست
گریز بهنگام پیروزیست .

اسدی .


گفتم که نفس ناطقه را چیست آرزو
گفتا بقا و شادی و پیروزی و ظفر.

ناصرخسرو.


آنچه باید همی دهی روزی
گاه حرمان و گاه پیروزی .

سنائی .


ای بپیروزی گرفته ملکت افراسیاب
آفتاب ملکی و ملکت چو روی آفتاب .

سوزنی .


بادآیت پیروزی در شانت شبانروزی
فرخنده بنوروزی دیدار تو عالم را.

خاقانی .


بپیروزی خود قوی دل مباش
ز ترس خدا هیچ غافل مباش .

نظامی .


درِ پیروزه گون گنبد گشادند
بپیروزی جهان را مژده دادند.

نظامی .


بیار ای باد نوروزی نسیم از باغ پیروزی
که بوی عنبرآمیزش ببوی یار ما ماند.

سعدی .


ترجمه مقاله