ترجمه مقاله

پیر چهل ساله

لغت‌نامه دهخدا

پیر چهل ساله . [ رِ چ ِ هَِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عقل است . (برهان ). کنایه از قوت عاقله که در عمر چهل سالگی تمام و کامل میشود. || فیروزه . (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 145). || فرشته . (برهان ). مَلَک . (انجمن آرا). || (اِخ ) کنایه از جبرئیل . (غیاث ). || آدم علیه السلام . (برهان ).
ترجمه مقاله