ترجمه مقاله

پیش بینی

لغت‌نامه دهخدا

پیش بینی . (حامص مرکب ) عمل پیش بین . دوراندیشی . احتیاط. دوربینی . احتیاطکاری . آخربینی . مآل اندیشی . عاقبت اندیشی . (انجمن آرا). عاقبت بینی :
به پیش بینی آن بیند او که دیده نیند
منجمان سطرلاب آسمان پیمای .

فرخی .


آنجا که پیش بینی باید موفقی
آنجا که پیشدستی باید مظفری .

معروفی بلخی .


سلیمان را از حزم و بیداری و احتیاط و هشیاری و پیش بینی برمک عجب آمد و دل بر وی خوش کرد. (تاریخ برامکه ).
صواب آن شد ز روی پیش بینی
که امروزی درین منظر نشینی .

نظامی .


مزن بی پیش بینی بر کس انگشت
چنان کان نر کبوترماده را کشت .

نظامی .


در آن پیش بینی خرد پیشه کرد
که لختی ز چشم بد اندیشه کرد.

نظامی .


حسابی که فرمود رای بلند
کس از پیش بینی نیابد گزند.

نظامی .


پیش بینی خرد تا گور بود
و آن صاحبدل به نفخ صور بود.

مولوی .


|| دانائی . (آنندراج ).
ترجمه مقاله