پیش خواستن
لغتنامه دهخدا
پیش خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) بحضور خواستن . گفتن که نزدیک آید :
ز اندیشه شد شاه را پشت راست
فرستاده و درج را پیش خواست .
رجوع به پیش شود.
ز اندیشه شد شاه را پشت راست
فرستاده و درج را پیش خواست .
فردوسی .
رجوع به پیش شود.