ترجمه مقاله

پیون

لغت‌نامه دهخدا

پیون . (اِ) افیون . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). اپیون . هپیون . (ناصرخسرو) :
تلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر باپیون .

رودکی .


اما می پندارم کلمه درین شاهد آپیون باشد نه پیون . رجوع به آپیون و ابیون و اپیون و افیون شود.
ترجمه مقاله