ترجمه مقاله

پیچه

لغت‌نامه دهخدا

پیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) قسمی روی بند از موی سیاه بافته . روبند زنان بافته از موی یال و دم اسب برنگ سیاه . روی بند و نقاب از موی دم و یال اسب . نقاب زنان از موی دم اسب بافته . روبند موئینه . چیزی مربع مستطیل شکل از موی یال اسب بافته که بعض زنان خاصه عرب بر روی افکندندی تا نامحرم رویشان نبیند. چیزی که از موی اسبان بافند و زنان بر روی افکنند و آن را روبند هم گویند. (لغت محلی شوشتر، ذیل روبند).موی باف را نیز گفته اند که بعربی عقاص خوانند. (برهان ). || اسدی در لغت نامه آرد: عصابه ای باشدکه زنان بر پیشانی بندند، و شاهد ذیل را از عسجدی آورده است اما درست نیست و کافی نمیباشد :
بپیچد دلم چون ز پیچه بتم
گشاید برغم دلم پیچه بند.
و پیچه در این بیت بمعنی پیشانی است و صحاح الفرس بکلمه ٔ پیچه همین معنی داده است . پنجه . (برهان ). پیرایه ای بود از مرصع که بر سر عروس بند کنند. (برهان ). || رمز و ایماء و اشاره . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). و به این معنی از لغات دساتیری است . (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ ص 435). || زهی که آنرا مقراض کرده زنان و پسران صاحب جمال بر روی گذارند بجهت زیبائی . (جهانگیری ). || گیس عاریه . || طره وزلف و کاکل که پیچند و بر یکدیگر گره زنند. (برهان ). دارای پیچ . پیچ پیچ . زلف پیچیده . مرغول . معقرب . صدغ . (صراح ). || پیشانی . (صحاح الفرس ) :
به تیغ طرّه ببرد ز پیچه ٔ خاتون
به گزر پست کند تاج بر سر چیپال .

منجیک .


صدغ ؛ موی پیچه بر صدغ فروهشته . (منتهی الارب ). صُدغ ٌ معقرب ؛ موی پیچه . موی بناگوش . || پوشش درِ خانه . (جهانگیری ). پوشش بالای در خانه . (برهان ). کنه ؛ پوشش بالای در خانه یا سایبان بالای در. (منتهی الارب ). عرس ؛ و آن دیواری است میان دو دیوار خانه سرد نهند و بنهایت رسانند و مسقف سازند تا آن خانه گرم شود، و بفارسی پیچه گویند. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله