ترجمه مقاله

پیچ خوردن

لغت‌نامه دهخدا

پیچ خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن . (... پا یا دست یا روده ) خمیدگی پیدا آمدن در آن . اندکی از جای اصلی بیکسو شدن استخوان یا رگ یا روده و جز آن . پیتلی خوردن . پیت خوردن (در تداول مردم قزوین ). || گردیدن . منحرف شدن . پیچیدن : از سر کوچه پیچ خوردم و او را دیدم . || تاب برداشتن تابیدن . کج شدن (در چوب و میله ٔ آهنی و جز آن ).
ترجمه مقاله