ترجمه مقاله

پیکارساز

لغت‌نامه دهخدا

پیکارساز. [ پ َ /پ ِ ] (نف مرکب ) که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد :
ز بس خشت گردان پیکارساز
شده پیل چون در نیستان گراز.

اسدی .


نمدپوشی آمد بجنگش فراز
جوانی جهانسوز پیکارساز.

سعدی .


ترجمه مقاله