ترجمه مقاله

پیک مرتب

لغت‌نامه دهخدا

پیک مرتب . [ پ َ / پ ِ ک ِ م ُ رَت ْ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) برید مرتب . پیک با راتبه ٔدائم نه موقت . || قاصدی چند بر منازل متوقف ساخته تا فریها نامه ای را به سرعت یکی به دیگری رساند تا در کوتاهترین زمان به مقصد رسد :
ورم ضعیفی و بی بدیم نبودی
وآنکه نبود از امیر مشرق فرمان
خود بدویدی بسان پیک مرتب
خدمت او را گرفته جامه به دندان .

رودکی .


رجوع به برید مرتب و رجوع به پیک شود.
ترجمه مقاله