ترجمه مقاله

پی برداشتن

لغت‌نامه دهخدا

پی برداشتن . [ پ َ / پ ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دنبال کردن . تعقیب کردن :
گر به ما همسفری ، سلسله از ما بردار
پشت پازن دو جهان را و پی ما بردار.

صائب .


|| دنبال کردن کسی برای یافتن وی . ایز او را برداشتن :
حق نعمت شاه بگذاشتند
پی ِ کشتن شاه برداشتند.

نظامی .


|| محو کردن . از میان بردن :
دو گرگ جوان تخم کین کاشتند
پی روبه پیر برداشتند.

نظامی .


ترجمه مقاله