ترجمه مقاله

پی کور کردن

لغت‌نامه دهخدا

پی کور کردن . [ پ َ / پ ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بی نشان شدن . (برهان ). || پی گم کردن ، مقابل پی بردن (انجمن آرا). || محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) :
رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت
خم زد و پی کور کرد نام و نشان را.

ابوالفرج رونی .


چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی
چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن .

سنائی .


پی کورکنان حریف جویان
زآنگونه که هیچکس ندانست .

انوری .


ترجمه مقاله