ترجمه مقاله

پی

لغت‌نامه دهخدا

پی . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) ریع (در گندم و آرد وجز آن ). قوه ٔ کش آمدن . کشش . چسبندگی و قوت : این خمیر پی دارست ؛ چسبندگی و کشش دارد. گندمی پی دار؛ دارای قوت کش آمدن ، باریع. این آرد پی ندارد؛ بی کشش است .
ترجمه مقاله