چابک دستی
لغتنامه دهخدا
چابک دستی . [ ب ُ دَ ] (حامص مرکب ) استادی . مهارت . چالاکی :
به چابکدستی و استادکاری
کنی در کار این قصر استواری .
از حکم تقدیر مقدران آسمانی و چابکدستی مهندسان لامکانی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 57). حقایق خرده کاری و چابکدستی بتقدیم رسانیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 63).
به چابکدستی و استادکاری
کنی در کار این قصر استواری .
نظامی (خسرو و شیرین ).
از حکم تقدیر مقدران آسمانی و چابکدستی مهندسان لامکانی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 57). حقایق خرده کاری و چابکدستی بتقدیم رسانیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 63).