چارضرب
لغتنامه دهخدا
چارضرب . [ ض َ ] (اِ مرکب ) نوعی از نوازش ساز که بهندی چوتالا گویند. (آنندراج ). نوعی از نواختن ساز. (ناظم الاطباء). قسمی نواختن ضرب است . || نوعی از نواختن ضرب که در زورخانه معمول است . || نوعی از اشغال صوفیان .(آنندراج ). || کنایه از تراشیدن موی ریش و بروت و ابرو که بعضی قلندران کنند. (آنندراج ). و چهار ضرب ابدال نیز همین است . (آنندراج ) :
در چارضرب ، ابدال ،ابرو تراشد از رو
تا هیچکس نگوید بالای چشمت ابرو.
مه تازه گدای شرق و غرب است
در زیر تراش چارضرب است .
- لعن چارضرب ؛ نوعی لعن که شیعیان متعصب کنند.
|| حساس هوشیار مانند برده . (ناظم الاطباء).
در چارضرب ، ابدال ،ابرو تراشد از رو
تا هیچکس نگوید بالای چشمت ابرو.
ابراهیم ادهم (از آنندراج ).
مه تازه گدای شرق و غرب است
در زیر تراش چارضرب است .
زلالی (از آنندراج ).
- لعن چارضرب ؛ نوعی لعن که شیعیان متعصب کنند.
|| حساس هوشیار مانند برده . (ناظم الاطباء).