چاریار
لغتنامه دهخدا
چاریار. [ چارْ ](اِخ ) چهاریار. خلفای اربعة. خلفای راشدین . ابوبکربن ابی قحافه ، عمربن الخطاب ، عثمان بن عفان ، علی بن ابیطالب (ع ). ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع ) :
بی مهر چاریار در این پنج روزه عمر
نتوان خلاص یافت از این ششدر فنا.
گواهی رود از که ؟ از چاریار
که صد آفرین باد برهر چهار.
چاریارش به اصل دان و بفرع
چاردیوار گنج خانه ٔ شرع .
ز آن جمله محرم حرم خاص چاریار
هر چار، قبله ٔ حرم و کعبه ٔ وفا.
مونس احمد به مجلس ، چاریار
مونس بوجهل عتبه و ذوالخمار.
بی مهر چاریار در این پنج روزه عمر
نتوان خلاص یافت از این ششدر فنا.
خاقانی .
گواهی رود از که ؟ از چاریار
که صد آفرین باد برهر چهار.
نظامی .
چاریارش به اصل دان و بفرع
چاردیوار گنج خانه ٔ شرع .
نظامی .
ز آن جمله محرم حرم خاص چاریار
هر چار، قبله ٔ حرم و کعبه ٔ وفا.
عطار.
مونس احمد به مجلس ، چاریار
مونس بوجهل عتبه و ذوالخمار.
مولوی .