ترجمه مقاله

چار تکبیر کردن

لغت‌نامه دهخدا

چار تکبیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) نماز جنازه کردن . (آنندراج ) :
هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهاد
چارتکبیری کند بر ذات او لیل و نهار.

سنائی .


قبله ٔ روی ترا هر که شبی برد نماز
چار تکبیر، دگر روز برین پنج کند.

انوری .


چار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر صوب غور و غزنین گردانید. (بدایع الازمان ص 109). و رجوع به چارتکبیر زدن شود. || کنایه از ترک همه چیز یا همه کس گفتن . از همه کس یا از همه چیز گذشتن . پشت پا به دنیا و ما فیها زدن . کنایه از ترک کردن همه چیز را. (آنندراج ) :
رغبتش رغم کان و دریا را
چار تکبیر کرده و سه طلاق .

انوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله