ترجمه مقاله

چار تکبیر زدن

لغت‌نامه دهخدا

چار تکبیر زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نماز جنازه هم هست که بعد از آن میت را وداع کنند. (برهان ). نماز جنازه کردن زیرا که در نمازجنازه چهار تکبیر مقرر است . (آنندراج ) :
هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
چار تکبیر بر این نخل خزان دیده زدیم .

صائب (از آنندراج ).


|| کنایه از ترک محلی کردن و تبرای مطلق از ماسوی نمودن باشد. (برهان ). کنایه از ترک نمودن همه چیز را.(آنندراج ). یکباره ترک چیزی یا ترک کسی گفتن :
سه شراب حقیقتی بخوریم
چارتکبیر بر مجاز زنیم .

سنایی .


اتابک ایلد گزشاه جهانگیر
که زد بر هفت کشور چار تکبیر.

نظامی .


من همان دم که وضو ساختم از چشمه ٔ عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست .

حافظ.


کبریای حرم حسن تو چون روی نمود
چار تکبیر زدیم از همه بیزار شدیم .

(از قرة العیون ملا محسن فیض ).


ترجمه مقاله