ترجمه مقاله

چاشدان

لغت‌نامه دهخدا

چاشدان . (اِ مرکب ) چاشتدان . چاشکدان . ظرفی باشد که نان و خوردنی در آن میان گذارند. (برهان ). ظرفی که در آن نان گذارند. (فرهنگ ناصری ). ظرفی که از طعام چاشت در آن نهند. (آنندراج ). ظرفی را گویند که نان در میان او گذارند. کرسان . (فرهنگ جهانگیری ). جوئه ؛ ظرف طعام چاشت :
وز زمین برجستمی تا چاشدان
خوردمی هرچ اندر او بودی ز نان .

رودکی .


|| بطریق مجاز طعام چاشت را نیز گویند. (فرهنگ ناصری ). و رجوع به چاشتدان و چاشکدان شود.
ترجمه مقاله