ترجمه مقاله

چالش کردن

لغت‌نامه دهخدا

چالش کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدال کردن . نبرد کردن . هم آورد جنگ طلبیدن . برای پیروزی در جنگ یا امری دیگر تلاش و کوشش کردن :
بیا تا در این شیوه چالش کنیم
سر خصم را سنگ بالش کنیم .

سعدی .


|| کشتی گرفتن . مصارعت کردن . کوشیدن برای غلبه کردن بر حریف در کشتی .
ترجمه مقاله