ترجمه مقاله

چاووش غوری

لغت‌نامه دهخدا

چاووش غوری . [ ش ِ ] (اِخ ) ازامرای دربار سلطان سنجر سلجوقی . وی بر سپاه سلطان سالاری فرمود و وقتی که سلطان لشکر بر سر سلطان مسعود برادرزاده ٔ خود کشیده بعضی از امراء سلطان را از جنگ منع مینمودند امیر چاووش شعری چند گفته سلطان را ترغیب بجنگ کرد و از جمله اشعار وی این چند بیت است :
خسروا کارزار باید کرد
بر عدو کار زار باید کرد
شرزه شیران مرغزاری را
همه در مرغزار باید کرد
روز جنگ است جنگ باید جست
وقت کار است کار باید کرد.

(از مجمع الفصحاء ج 1 ص 177).


ترجمه مقاله