چاک گشتن
لغتنامه دهخدا
چاک گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پاره شدن . شکافته شدن . دریده گشتن :
سر فور دیدند پر خون و خاک
همه تنش گشته بشمشیر چاک .
بدیدندش از دور پر خون و خاک
سراپای گشته بشمشیر چاک .
سر فور دیدند پر خون و خاک
همه تنش گشته بشمشیر چاک .
فردوسی .
بدیدندش از دور پر خون و خاک
سراپای گشته بشمشیر چاک .
فردوسی .