ترجمه مقاله

چدن

لغت‌نامه دهخدا

چدن . [چ ِ دَ ] (مص ) مخفف چیدن باشد. (برهان ). مخفف چیدن است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). چیدن . (ناظم الاطباء). برداشتن و گرد کردن چیزی را، چنانکه مرواریدهای پراکنده یا دانه های تسبیح را. جمع کردن . گل یا میوه را از درخت کندن . برچدن . برکندن :
ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چنم از باغ تو یک مشت .

دقیقی .



بر پیلگوش قطره ٔ باران نگاه کن
چون اشک چشم عاشق گریان غمزده
گوئی که پر باز سفید است برگ او
منقار بازو لؤلؤ ناسفته برچده .

کسائی (از انجمن آرا).


چو از کوه خورشید سر برزدی
منیژه ز هر در همی نان چدی .

فردوسی .


گلستان که امروز باشد ببار
تو فردا چنی گل نیاید بکار.

فردوسی .


بگشتند هر سو همی گل چدند
سراپرده را چون برابر شدند.

فردوسی .


بسی گل چدند از لب رودبار
رخان چون گلستان و گل در کنار.

فردوسی .


یاد ناری پدرت را که مدام
گه پلنگمش چدی و گه خنجک .

معروفی (از فرهنگ اسدی ).


بتی چون گل تازه کاندر مه دی
ز رخسار او گل توان چد کناری .

فرخی .


جهان همه چو یکی گلبن است و او چون گل
چو گل چدند ز گلبن همی چه ماند خار.

فرخی .


زآن رخ چنم امروز گل و لاله ٔ سیراب
زآن ساده زنخدان سمن تازه و نسرین .

فرخی .


خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم .

فرخی .


در است ناخریده و مشک است رایگان
هرچند برفشانی و هرچند برچنی .

منوچهری .


هر آنگاهی که داری گل چدن کار
روا باشد اگر دستت خلد خار.

فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).


بگلستانی ماند نگاهبانش دو مار
رخان او که چنان در جهان گلستان نیست
همی چدیم گل آنگه که با نگهبان بود
کنون همی نتوان چد که با نگهبان نیست .

حکیم قطران (از انجمن آرا).


تخم بخت نیک پورا نیست چیزی جز هنر
بار بخت نیکت از شاخ هنر باید چدن .

ناصرخسرو.


کرا پیشه نیکی بشاید بدن
همیشه روانش ستایش چند.

ناصرخسرو.


برِ طاعت از شاخ عمرت بچن
که اکنونش گردون ز بن برکند.

ناصرخسرو.


گر همی خواهی ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند.

مولوی .


ما را که جراحتست خون آید
درد تو چنم که فارغ از دردی .

سعدی .


- برچدن ؛ برچیدن . چیدن :
آن کبک مرقعسلب برچده دامن
از غالیه غل ساخته از بهر نشان را.

سنائی .


حدیثی بگو تا شکر برچنم
بمان برگذر تا شوی عنبری .

(از سندبادنامه ).


برچده زلفک فراهم او
کرد صبر از دلم پراکنده .

سوزنی .


گل برچنند روز بروز از درخت گل
زین گلبنان هنوز مگر گل نچیده اند.

سعدی .


رجوع به چیدن شود.
ترجمه مقاله