ترجمه مقاله

چراغچی

لغت‌نامه دهخدا

چراغچی . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) بمعنی خادمی که برای روشن کردن معین است . (انجمن آرا) (آنندراج ). کسی که چراغ روشن میکند و چراغها سپرده به اوست . (ناظم الاطباء). کسی که برای روشن کردن و نگاهداری چراغ معین است . (فرهنگ نظام ). چاکری که چراغان شاه یا بزرگی یا اداره ای را مواظب است . آنکه در کار مراقبت چراغهای اداره ای یا خانه ٔ بزرگی باشد. چراغدار. جراغجی معرب آنست ، چنانکه ابن بطوطة نویسد: واحدهم (الفتیان ) موکل بها (ای بالبیاسیس ) و یسمی عندهم الجراغجی ». (رحله ٔ ابن بطوطة چ مصر ص 181). رجوع به چراغدار شود. || چراغساز. آنکه در کار ساختن یا تعمیر کردن چراغها مهارت دارد. رجوع به چراغساز شود. || چراغپایه ،بمعنی بر روی دو پا ایستادن اسب . چراغچی شدن اسب . (مجموعه ٔ مترادفات ). چراغپا. رجوع به چراغپایه شود.
ترجمه مقاله