چراغ براه نهادن
لغتنامه دهخدا
چراغ براه نهادن . [ چ َ / چ ِ ب ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) روشنی پیش پای کسی گذاشتن . رفع تاریکی و ظلمت کردن . چراغ بر سر راه برای روشن بودن معبر نهادن . معبر و گذرگاه را بوسیله ٔ چراغ روشن ساختن :
رخ برفروز و غاشیه بر دوش ماه نه
خورشید را ز حسن چراغی براه نه .
زچشم دل بکام آرزویم
چراغی نه براه گفتگویم .
رخ برفروز و غاشیه بر دوش ماه نه
خورشید را ز حسن چراغی براه نه .
طالب آملی (از آنندراج ).
زچشم دل بکام آرزویم
چراغی نه براه گفتگویم .
منیر (از آنندراج ).