چراغ روغن کردن
لغتنامه دهخدا
چراغ روغن کردن . [چ َ / چ ِ رَ / رُو غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغ را روغن کردن . (آنندراج ). روغن در چراغ کردن و ریختن . چراغ افروختن و چراغ سوختن و چراغ روشن کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 116). مایه ٔ سوخت بچراغ دادن :
ای اشک چراغ دیده را روغن کن
ای گریه تو هم سیر درین گلشن کن
خاموش شده ست آتش داغ دلم
ای ناله تو این چراغ را روشن کن .
ای اشک چراغ دیده را روغن کن
ای گریه تو هم سیر درین گلشن کن
خاموش شده ست آتش داغ دلم
ای ناله تو این چراغ را روشن کن .
سید حسین خالص (از آنندراج ).