ترجمه مقاله

چرامین

لغت‌نامه دهخدا

چرامین . [ چ َ ] (اِ) بمعنی چرام است که چراگاه و علفزار باشد. (برهان ). چراگاه . (جهانگیری ). چرام و چراگاه و علفزار. (ناظم الاطباء). چرام . (فرهنگ نظام ). چراگه . مرتع :
حسود شاه را در باغ امید
نمانده است از ثمر غیر از سبد چین
چو حیوانیست مانده در بیابان
ز بخت بد نه آب و نه چرامین .

شمسی فخری (از جهانگیری ).



|| علف . (صحاح الفرس ). بمعنی کاه و علف که به حیوان دهند اصح است . (بهارعجم ) (انجمن آرا) (آنندراج ). علوفه . (ناظم الاطباء). رجوع به چراگاه و چراگه و چرام شود.
ترجمه مقاله