ترجمه مقاله

چروند

لغت‌نامه دهخدا

چروند. [ چ َرْ وَ ] (اِ) قسمی از فانوس که چراغ را از باد و جز آن حفظ میکند. (ناظم الاطباء). چیزی که چراغ در آن مینهادند و از جائی بجائی میبردند تا باد آنرا خاموش نکند. (فرهنگ نظام ). چیزی که چراغ در آن نهند و از جایی بجایی برند تا باد چراغ را فروننشاند. مردنگی . چرغند. چرونده . چرغنده . رجوع به چرونده شود. || چراغپایه . (ناظم الاطباء). رجوع به چرونده شود :
در خانه ٔ ما بیش نه دود است و نه چروند.

سوزنی (از فرهنگ نظام ).


ترجمه مقاله