ترجمه مقاله

چرونده

لغت‌نامه دهخدا

چرونده . [ چ َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) فانوس و مانند آن باشد که محافظت چراغ از باد کند. (برهان )(انجمن آرا) (آنندراج ). چیزی که چراغ را در آن نهندتا باد او را فروننشاند. (از جهانگیری ). قسمی از فانوس که چراغ را از باد و جز آن حفظ میکند. (ناظم الاطباء). مردنگی . چرغند. چرغنده . چروند. رجوع به چروند و چرغند و چرغنده شود. || چراغپایه را نیزگفته اند. (برهان ). چراغپایه . (انجمن آرا) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جای چراغ . چراغدان . چروند. چرغنده . رجوع به چرغند و چرغنده و چروند شود. || (نف ) چاره جوینده . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمعنی دونده و رونده هم آمده است . (برهان ). بمعنی رونده در برهان آورده است ، و چرویدن مصدر آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). دونده و رونده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله