ترجمه مقاله

چست شدن

لغت‌نامه دهخدا

چست شدن . [ چ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جلد شدن . چابک و چالاک شدن . رجوع به چست شود. || چست شدن جامه کسی را؛ موزون و متناسب آمدن جامه بقامت وی :
امروز بتو چست شد این کسوت مهرم
چون مدح و ثنایم بخداوند بشر بر.

سوزنی .


|| چست شدن دل ؛ ظاهراً بمعنی سخت شدن و قسی شدن :
بجفا دل منه که چست شود
آنچه بشکست کم درست شود.

اوحدی .


|| چست شدن تن ؛ظاهراً بمعنی چاق و فربه شدن . توانا شدن . قوی و نیرومند شدن :
تن بجاه و بمال چست شود
دین بعلم و عمل درست شود.

اوحدی .


ترجمه مقاله