ترجمه مقاله

چسپاندن

لغت‌نامه دهخدا

چسپاندن . [ چ َ دَ ] (مص ) چسپانیدن و ملصق کردن . (ناظم الاطباء). با سریش دو چیز را بهم وصل دادن و محکم کردن . (ناظم الاطباء). وصل کردن چیزی را به چیزی . (فرهنگ نظام ). الصاق کردن . متصل کردن . چسباندن . دوساندن . چسپانیدن . دوسانیدن . چفساندن . رجوع به چسب و چسپ و چسپانیدن شود. || نصب کردن . || بستن و مضبوط کردن . (ناظم الاطباء). || به گزافه و دروغ سخنی یا عملی رابه کسی نسبت دادن .
ترجمه مقاله